شعر و داستان
دوست داشتن |
.... عجب تکلیف بی نهایتی است دوست داشتن وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی او تمام شد من شروع کردم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن .... |
کلمات کلیدی :
¤ مهرنوش| ساعت 1:9 عصر یکشنبه 88/2/13
نوشته های دیگران ( )
خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
RSS
Atom
:: بازدید امروز ::
17
:: بازدید دیروز ::
67
:: کل بازدیدها ::
90176
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو ::
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
:: لینک دوستان من::
:: لوگوی دوستان من::
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::