سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و داستان


عاشقی رابر دلم بخشید ورفت

عشق رادر قلب من او دیدو رفت

من به یادش روز وشب سر می کنم

بی وفا اندوه مرا او دیدورفت

با سکوتش قلب من دیوانه تر شد

بی صدا از پیش من خندید ورفت

اشک باران شد زمین از رفتنش

اشک را در چشم من او دید ورفت

عشق را در چشم من باور نکرد

عشق را از قلب من او دید ورفت



کلمات کلیدی :
¤ مهرنوش| ساعت 11:3 عصر چهارشنبه 88/2/2
نوشته های دیگران ( )