شعر و داستان
در آغوش خداوند ایمن هستم * وقتی بدانم مدام خدا با من است چقدر خاطر جمع می شوم . * هم اکنون حضور خالق خود را که از تپش قلبم پابرجاتر است در وجودم حس می کنم. * هر موقع احساس تنهایی و سر درگمی میکنم ، تجسم میکنم خدا دستم را گرفته و نوازشم میکند. * لمس خدا مرا آرام میکند و از هر تجربه ی دیگری برایم واقعی تر است. * نور الهی پیشاپیش من حرکت میکند و مسیر زندگی ام را نورانی میکند. * هم اکنون در آغوش پر مهر خداوند هستم . از هیچ چیز و هیچ کس واهمه ای ندارم. من در امن و امان هستم. * و در این بهار جدید، عشق بی قید و شرط الهی باز هم به من دلگرمی می دهد. |
کلمات کلیدی :
¤ مهرنوش| ساعت 10:14 عصر سه شنبه 88/3/5
نوشته های دیگران ( )
خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
RSS
Atom
:: بازدید امروز ::
5
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
91161
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو ::
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
:: لینک دوستان من::
:: لوگوی دوستان من::
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::