شعر و داستان
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند.فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته. شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت. خدا گفت : دیگر تمام شد.دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود.زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته ای که مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ است |
در جزیرهای زیبا تمام حواس، زندگی می کردند: شادی، غم، غرور، عشق و...... |
کلمات کلیدی :
¤ مهرنوش| ساعت 4:59 عصر دوشنبه 88/1/31
نوشته های دیگران ( )
خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
RSS
Atom
:: بازدید امروز ::
6
:: بازدید دیروز ::
71
:: کل بازدیدها ::
90236
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو ::
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
:: لینک دوستان من::
:: لوگوی دوستان من::
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::